انیمیشن های دوبله فارسی



دریافت
حجم: 2.74 مگابایت

دیوونه روزگار کودکیم هست روزگاری که گاه گاهی در همین فصل از زندگیم به سراغم میاد. ازش ممنونم که فراموشم نکرده .

سلها پیش بود مسافر شهر کویری و خشک یزد بودیم و خوب در خاطرم هست که برای رفتن آماده شده بودیم اما یک علامت سوال روی صورت همه ما نقش بسته بود سوال اینکه اونجا چجور جاییه، آدمهاش مثل خود ما هستن ، مدرسمون چه شکلیه ،آدم هاش با چه زبانی و لحجه ای صحبت میکنن ؟ خونه ای که قراره برای چند سال داخلش زندگی کنیم چجور جاییه ؟ و از این جور سوالات ، با خودمون گفتیم خوب آسمون همه جا همین رنگه.

وقتی از تهران راه افتادیم همه چیز سبز بود هوا صاف و آبی .اما رفته رفته از هر شهری گذر میکردیم سبزی جاده جاشو به  خاک و تپه و خار و تک درخت هایی در دور دست، درست وست دشت های عمیق که گاه گاه خشکیده بودند و آسمان آبی با ابرهای پفکی سفیدش رفته بودن و بجاش آسمونی قرمز بدون ابر های پفکی خود نمایی میکرد .

و دیگر برای من همه جا آسمان آبی نبود.

یواش یواش بند دلم داشت پاره میشد. دائم به خودم میگفتم چیزی نیست همه چیز درست میشه البطه همه اعضای خانواده همین حال و داشتند و براشون خیلی عجیب و سخت بود .

یکسال پس از رسیدن ما به یزد همه چیز کاملا آروم شده بود.

دوست های خوب و عالی پیدا کردیم و خیلی شرایط از روزهای اول برامون فرق کرده بود.

"اولین شادی و غصه دست جمعی"

یادم هست داخل منزل یک هیجان و رقابتی برای درس خواندن بوجود اومده بود و برادر بزرگم اون سال شاگرد اول شد .

پدرم برای تشویقش و همچنین ترغیب ما رفت و برای داداشی یک دوچرخه مشکی نوی نو خرید.

اون زمان این مدل دوچرخه ها به لحاف دوزی شهره بودند.

در همون ساعت اول داداشی دوچرخش و برروی جک گذاشت و شروع کرد به رکاب زدن ، تند و تند و ناگهان لاستیک ترکید.

چند دقیقه سکوت مرگبار و همه نگاه ها به داداشی و چرخ ترکیده دوخته شده بود .

از اونجایی که من کوچیکتر از همه بودم اول سکوت و شکستم و با بغض گفتم ترکید ،

یعنی دیگه خراب شد؟

باید بندازیمش دور و داداشی زد زیر گریه .

البطه ننداختیمش دور، فردای همون روز دوچرخه سالم و باد زده داخل حیات خونه بودو همه ما از سر و کولش بالا میرفتیم.

"اولین فرار از مدرسه"

داداشی دوچرخشو هر روز تمیز میکرد و اجازه نمیداد ما تنهایی سوار بشیم.

یک روز زنگ آخر ورزش داشتیم و چون میدونستم داداشی خونه نیست از مدرسه فرار کردم و دوان دوان خودمو به خونه رسوندم! 

اما از دوچرخه ی اسرار آمیز و رویایی دوران کودکی من خبری نبود .

حالم خیلی بد شد و نمیدونستم چیکار کن رفتم پیش مادرم و با گریه گفتم دوچرخهه کوش ؟ با حالتی که انگار متوجه شده بودن که حسابی کنف شدم خندیدن و گفتن داداشی بردتش مدرسه .


قدیمها را چه کسی در خاطر دارد، قدیم ها !

واژه ایست تکراری اما پر کاربرد در روزمرگی مردمان این زمان یا جدید ها.

قدیم ها همه چیز خوب بود اما رنگی نه ! همه چیز سیاه و سفید در تلوزیون خانه ما پخش میشد اما همان تلوزیون کوچک سیاه و سفید ، خودش هم قرمز بود با دکمه های سیاه و کوچک.

در قدیمها آدم ها رسمی بودند و والبطه خوش بو ، خوش پوش و رنگی .

شاید بپرسید چرا ؟ چون همه چیز در آنها بوی خودش را داشت مثل بوی خاطرات ، بوی آرزو و حتی آفتاب و برف زمستان همه و همه بوی خاص خودش را داشت.

این معنی واقعی زندگیست.

در آن زمان های قدیم (خاص) یعنی دل های رنگی داشتن یعنی هنگام بارش باران های پاییزی و در تنهایی کامل صورتت را به سمت آسمان بگیری و به همان شکل که باران صورتت را خیس میکند بگویی ممنووووونم آسمون .

آدمهای رنگی با نگاه ها و تفکرات رنگی با تلوزیون سیاه و سفید آشنا شدند و همه چیز رفته رفته سیاه و سفید شد.

آدمهایی که عادت داشتند روزانه ساعتی را برای خاندن کتاب ها وقت بگذارند و در ذهن های رنگیشان تصورات رنگی کنند ، حالا و به مرور زمان با جعبه جادو آشنا میشدند.

روزها ، ماه ها و سالها از ظهور تلوزیون گذشت و انسان رنگی دیگر تفکر رنگی نمیکرد و در ساعات طولانی عمرش به تفکرات دیگران نگاه میکرد و دوران ، زمان ، فصل ها و تمام دنیای پیرامونش را جوری میساخت که دیگران در آن جعبه جادو به نمایش میگذاشتند .

پس از آن تفاوت در رفتار مردمان آشکار شد لباس های رنگی برای روح های سیاه و سفید .

اگر میخواهید شاد شوید به فروشگاه ما سر بزنید .

تخفیف فوقالعاده .

قرعه کشی فلان و بهمان .

و آگهی هایی که نشانه ای بود از عدم آگاهی انسان  بود روز+مرگی تدریجی خود.

قدیمها و آدمهایش بوی خوبی میدادند هر خانواده ای بوی مخصوص به خودش را داشت و اما بعد . بو ها باهم ترکیب شدند و بوی خوبی به مشام نمیرسید .

کتاب پنجره ایست رو دنیای تخیل بنشین و با تخیل دنیای خیال و حقیقت را آن گونه که میپسندی رنگی ، عطراگین و زیبا کن.

حالا شمارا دعوت میکنم به شنیدن موسیقی رنگی، از قدیمها که با شنیدنش اولین تصورتان یاد پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها تازه خاهد شد و بعد سیاه و سفید بودن آن در ذهن نخش خواهد بسا و سپس تصویر یک گرامافن یا رادیو چوبی قدیمی روی تاقچه اتاق .

 با هم گوش خواهیم داد تا باز هم به یاد گذشته ها رنگی شویم.

دریافت

 

 

 
حجم: 2.91 مگابایت
توضیحات: غلام حسین بنان (عاشق مشو) قدیمها

یک وقتهایی هست که اشتباهی توی یک زمان و مکان کاملا اشتباهی قرار نیگیریم و هیچ راه فراری هم نیست.

چند روز پیش توی خیابون :

ترافیک خیلی سنگین آقایی گوشی مبایل در دست پشت فرمان ماشین در حال رانندگی بود و من درست در لاین کنار همون آقا در حرکت بودم که ناگهان بمب آینه ماشین اون آقا خورد به آینه ماشین من .

من ☺

اون

باز هم من ☺

و اون ؟ و به اندازه نصف یک ماشین ازم دور شد .

چند ثانیا بعد من حرکت کرمو ناگهان بمب آینه من گرفت به آینه اون آقا .

آروم آینه رو درستش کردم که ناگهان دیدم یا خدااااا در ماشین اون آقاهه باز شدو بدو به سمت من داره میاد ، یادمه تنها چیزی که گفتم انین بود یااا ابالفضل و با ز گفتم یا ض یادم نیست ، میخواستم شیشرو بدم بالا که دیگه دیر شده بودو اون آقا تا کمر تو ماشینم بود و بالای ۱۹۹.۹۹۹ تا فحش داد ! من میخندیدم (نوعی واکنش اصبی) و اون بیشتر قرمز میشد و فحش میداد تا جایی که هرچی گفت و یکبار دیگه به خودش هم گفت و بعد که دید چیزی نمیگم رفت .

من

اوشون  

و باز من  

و البطه اوشون

و در آخر من از خروجی اتوبان خارج شدم.

و اوشون در ترافیک به این شکل از نظر دور و دورتر شد.

برای تو این اتفاق افتاده ؟ چیکار کردی ؟

 نه ؟ خوب چیکار میکنی ؟


چرا مداد رنگی؟ خب پر واضح است که در وبلاگ قبلی یک مطلب در خصوص بوی مداد رنگی کادویی دوران کودکی نوشتم و اگر شما هم از دوستان اون وب بوده باشید در جریان علاقه من به مساله های نوستاژیک آگاهی داری . و این تازه شروع زندگی من و آشنایی با انواع کادو گرفتن و کادو دادن بود .

ادامه مطلب



دانلود آهنگ باغ شیشه ای – فریدون آسرایی


جوان

ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست…

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟

گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند : شیشه
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت

شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند

تنها وقتی ارزش داری که

شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری…






دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت خدا سکوت کرد.

به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم؛ اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن. لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید؛ اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود و زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

قدری ایستاد بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است این مشت

زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد.

در آن یک روز آسمان‌خراشی را بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد؛ اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی

چمن خوابید، کفشدوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

او در همان یک روز آشتی کرد و

خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد؛ اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت کسی که هزار سال زیسته بود!


قدیمها را چه کسی در خاطر دارد، قدیم ها !

واژه ایست تکراری اما پر کاربرد در روزمرگی مردمان این زمان جدید.

قدیم ها همه چیز خوب بود اما رنگی نه ! همه چیز سیاه و سفید در تلوزیون خانه ما پخش میشد اما همان تلوزیون کوچک سیاه و سفید ، خودش هم قرمز بود با دکمه های سیاه و کوچک.

در قدیمها آدم ها رسمی بودند و والبطه خوش بو ، خوش پوش و رنگی .

شاید بپرسید چرا ؟ همه چیز در آنها بوی خودش را داشت مثل بوی خاطرات ، بوی آرزو و حتی آفتاب و برف زمستانی همه و همه بوی خاص خودش را داشتند.

آیا این همان معنی واقعی زندگی نیست.

در آن زمان های قدیم (خاص) یعنی دل های رنگی داشتن یعنی هنگام بارش باران های پاییزی و در تنهایی کامل صورتت را به سمت آسمان بگیری و به همان شکل که باران صورتت را نوازش میکند بگویی ممنووووونم آسمون ممنون خدا که هستی .

آدمهای رنگی با نگاه ها و تفکرات رنگی با تلوزیون سیاه و سفید آشنا شدند و همه چیز رفته رفته سیاه و سفید شد.

آدمهایی که عادت داشتند روزانه ساعتی را برای خاندن کتاب ها وقت بگذارند و در ذهن های رنگیشان تصورات رنگی کنند ، حالا و به مرور زمان با جعبه جادو آشنا میشدند.

روزها ، ماه ها و سالها از ظهور تلوزیون گذشته و انسان رنگی دیگر تفکر رنگی نمیکند و در ساعات طولانی عمرش به تفکرات دیگران نگاه میکند و زندگی ، زمان ، فصل ها و تمام دنیای پیرامونش را جوری میسازد که دیگران در آن جعبه جادو به نمایش میگذاشتند .

پس از آن تفاوت در رفتار مردمان، آشکار شد لباس های رنگی برای روح های سیاه و سفید .یا

اگر میخواهید شاد شوید به فروشگاه ما سر بزنید .

تخفیف فوقالعاده .

قرعه کشی فلان و بهمان .

و آگهی هایی که نشانه ای بود از عدم آگاهی انسان  در روز+مرگی تدریجی خود.

قدیمها و آدمهایش بوی خوب میدادند هر خانواده ای بوی مخصوص به خودش را داشت و اما بعد . بو ها باهم ترکیب شدند و بوی خوبی به مشام نمیرسید .

کتاب پنجره ایست رو به دنیای خیال ،گاهی بنشین و با تخیلت دنیای خیال و حقیقت را آن گونه که میپسندی رنگی ، عطراگین و زیبا کن.

حالا شمارا دعوت میکنم به شنیدن موسیقی رنگی، از قدیمها که با شنیدنش اولین تصورتان یاد پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها تازه خواهد شد و بعد سیاه و سفید بودن آن در ذهن نقش خواهد بست و سپس تصویر یک گرامافن یا رادیو چوبی قدیمی روی تاقچه اتاق .

 با هم گوش خواهیم داد تا باز هم به یاد گذشته ها رنگی شویم.

دریافت

 

 

 
حجم: 2.91 مگابایت
توضیحات: غلام حسین بنان (عاشق مشو) قدیمها

یک وقتهایی هست که اشتباهی توی یک زمان و مکان کاملا اشتباهی قرار میگیریم و هیچ راه فراری هم نیست.

چند روز پیش توی خیابون :

ترافیک خیلی سنگین آقایی گوشی مبایل در دست پشت فرمان ماشین در حال رانندگی بود و من درست در لاین کنار همون آقا در حرکت بودم که ناگهان بمب آینه ماشین اون آقا خورد به آینه ماشین من .

من ☺

اون

باز هم من ☺

و اون ؟ و به اندازه نصف یک ماشین ازم دور شد .

چند ثانیا بعد من حرکت کردم و ناگهان بمب آینه من گرفت به آینه همون آقا .

آروم آینه رو درستش کردم که ناگهان دیدم یا خدااااا در ماشین اون آقاهه باز شد و دوون دوون داره به سمت من میاد ، یادمه تنها چیزی که گفتم اینن بود یااا ابالفضل و با ( ز ) گفتم یا ( ض ) یادم نیست ، میخواستم شیشرو بدم بالا که دیگه دیر شده بود و اون آقا تا کمر تو ماشینم بود و بالای ۱۹۹.۹۹۹ تا فحش داد ! من میخندیدم (نوعی واکنش اصبی) و اون بیشتر قرمز میشد و فحش میداد تا جایی که هرچی گفت و یکبار دیگه به خودش هم گفت و بعد که دید چیزی نمیگم رفت .

من

اوشون  

و باز من  

و البطه اوشون

و در آخر من از خروجی اتوبان خارج شدم.

و اوشون در ترافیک به این شکل از نظر دور و دورتر شد.

برای تو این اتفاق افتاده ؟ چیکار کردی ؟

 نه ؟ خوب چیکار میکردی ؟


چرا مداد رنگی؟ خب پر واضح است که در وبلاگ قبلی یک مطلب در خصوص بوی مداد رنگی کادویی دوران کودکی نوشتم و اگر شما هم از دوستان اون وب بوده باشید در جریان علاقه من به مساله های نوستاژیک آگاهی داری . و این تازه شروع زندگی من و آشنایی با انواع کادو گرفتن و کادو دادن بود .

ادامه مطلب


اکبر گلپایگانی


درسی که امشب گرفتم و تجربه ای شد برای فردا .

( با شماهم قسمت میکنم )

.

داستان عارف و درویش

عارف و درویشی با هم دوست بودند. عارف بسیار ثروتمند بود اما

درویش از مال دنیا فقط یک کشکول داشت و همواره بخاطر همان بر روی زاهد بودن خود تاکید می کرد.

روزی درویش مهمان دوستش بود خواست تا باز زهد خود را مطرح کند. به عارف گفت حاضری همین الان از همه ثروت خود دست بشویی و با من به یک معبد بیایی تا فقط به عبادت و ترک دنیا بپردازیم؟

عارف گفت البتهبیا همین الان برویم. درویش شگفت زده شد و باور نمی کرد بهمین دلیل گفت یعنی از این همه

ثروت و کاخ خود جدا می شوی؟

عارف گفت: بله اگر آماده هستی برویم.

هردوبراه افتادند در بین راه ناگهان درویش گفت ای وای.کشکول را جا گذاشتم.

عارف گفت: 

دوست عزیز دیدی هنوز در زندگی دلبستگی داری.داشتن مهم نیست. هرچه بیشتر ثروت داشته باشی بهتر است. مهم دل نبستن است و تو نتوانستی حتی از یک کشکول دل بکنی


بوی بارون بوی چوب سوخته تو دل

جنگل بوی خاک وقتی تازه بارون شروع میشه، این علاقه عادیه ؟






شکاف کوچکی بر روی پیله کرم ابریشمی ظاهر شد.
مردی ساعتها به تلاش پروانه برای خارج شدن از پیله نگاه کرد.
پروانه دست از تلاش برداشت و به نظر میرسید خسته شده و نمی تواند به تلاش هایش ادامه دهد.
او تصمیم گرفت به این مخلوق کوچک کمک کند، با استفاده از قیچی شکاف را پهن تر کرد و پروانه به راحتی از پیله خارج شد….
اما بدنش هنوز کوچک و بالهایش چروکیده بود، مرد به پروانه همچنان زل زده بود و انتظار داشت پروانه برای محافظت از بدنش بالهایش را باز کند، اما اینطور نشد.
در حقیقت پروانه مجبور بود بقیه عمرش را روی زمین بخزد و نمی توانست پرواز کند.
مرد مهربان پی نبرده بود که خدا محدودیت را برای پیله و تلاش برای خروج را برای پروانه بوجود اورده.
به اینصورت که مایع خاصی از بدنش ترشح میشود و او را قادر به پرواز میسازد.
بعضی اوقات تلاش و کوشش تنها چیزی است که باید انجام بدهیم.

اگر خدا اسودگی را بدون سختی برای ما مهیا کرده بود در اینصورت نمیتوانستیم نیرومند باشیم و 

پرواز کنیم.

.متن شعر.

توی تاریکی شب آه در جریان بود

 زل زدم به آسمون عینکم دودی شد

با صدای زنگ در یهو بارون بارید 

دستای خونه پر از

گل داوودی شد


ماه از راه رسید روی راه پله نشست

 دکمه های قلب من دونه دونش گل شدن

گفتم این یه معجزس خیره شد به

آسمون 


همه ی ستاره ها دونه دونه گل شدن

مهربونی ای

عشق نازنینی ای عشق


 آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق

مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق

 آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق

نخ بادبادکمو یه جوری وا میکرد 

که تا هرجا خواستم بتونم پر بکشم

یجوری تشنم کرد که میشد دریارو

 مث یه لیوان آب یه نفس سر بکشم

من چه میدونستم اومده زود بره 

چه غروبی داشتن خنده های آخرش

موقع خدافظی یه تپش از قلبم 

مث پروانه نشست روی سنجاق سرش

مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق

 آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق

مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق

 آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق




راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!

.

.

ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻤ ﺮﺳﺪﻧﺪ : ﺷﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﺪ ﺧﻮﺷ ﺪﺍ ﺮﺩﻩ ﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﺸﻪ ﺑﺮﺍﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﻣ ﺮﺩﻡ . ﺍﺑﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﺪ ﻧﻤ ﺯﻧﺪ .
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣ ﺧﻮﺭﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍز ﻇﻬﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘ ﻣ ﺧﻮﺍﺑﺪ . ﻋﺼﺮ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺮﺩﺵ ﻣ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻔﺮﺤﺎﺗ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﻤﺎ ﻭ ﺗﻠﻮﺰﻮﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺮﻡ ﻣ ﻨﺪ . ﻘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ چنین ﻫﻤﺴﺮ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ !
ﺮﺳﺪﻥ ﻭﺿﻊ ﺴﺮﺕ ﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ؟
ﻔﺖ : ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ !!! ﺧﺪﺍ ﻧﺼﺐ ﻧﻨﺪ ! ﺑﻼ ﺑﺪﻭﺭ ، ﺯﻥ ﺗﻨﺒﻞ ﻭ ﻭ ﻭﺍﺭﻓﺘﻪ ﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻪ ﺍﻧﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻨﺒﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻩ ﺳﻔﺪ ﻪ ﻧﻤ ﺯﻧﺪ . ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻪ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ . ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﺩﻫﻦ ﺩﺭﻩ ﻣ ﻨﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍز ﻇﻬﺮ ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﺶ ﺪﻩ ! ﻋﺼﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﻥ ﻣ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺮﺩﺵ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻦ ﺯﻥ ، ﺴﺮﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﺳﺖ.

.

.

هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.

روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین ب هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.

شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.

خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!

 





 گل خزان ندیده از گروه شیدا و مسعود جاهد


در زندگی همه ی ما بعضی وقت های خاصی وجود دارند که حال و احوال خاص همون لحظه و ساعت و دقیقه از زندگیمونو در بر میگیره و وقتی برای دیگران تعریف میکنیم یا ناخدآگاه ما از احوالات دیگران باخبر میشیم با خودمون میگیم. آخی بیچاره! یا میگیم عجب دیوونه ایه چقدر جدی گرفته.

 اما هیچ وقت نمیشه راجع به هیچ چیز و هیچ کسی قضاوت کرد.

شاید روزی ماهم در همون شرایط قرار بگیریم و .

یکی بود یکی نبود.

چند سال پیش داخل زندگیم یکی بود که ناز میکرد و منم نازشو خوب میخریدم.

دوست داشتم هرچی که تو زندگیم هست و بدون درنگ بهش بدم تا برای همیشه مال خودش باشه.

آخه دوست داشتم همیشه پیشم باشه.

دوست داشتم دوستم داشته باشه .

آخه دوستش داشتم .

هم قد بودیم و هم فکر .

موهامون مشکی .

چشمهامون هم مشکی .

اما خنده هامون سپید .

یک روز اتفاقی بهش گفتم مو مشکی خیلی دوستت دارم ، مو مشکی خجالت کشید و واقعا صورتش سرخ شد .

از اون زمان چند وقت گذشت، یک روز که با هم قرار گذاشته بودیم تا همدیگرو ببینیم، وقتی رسیدیم سر قرار، گفت تورو خدا بزار بغلت کنم ، گفتم نمیشه کلی آدم اینجاس.

از اون غیرت مردونه های خاص.

اول ناراحت شد و یواشکی گفت خیلی لوسی، ولی بعدش گفت دمت گرم آقا.

اول رفتیم کافی شاپ ویولت و بعد سینما اریکه و از اونجا رفتیم رستوران .

داشتیم

غذا میخوردیم که یک دفعه نگاهم بهش افتاد و همینجور خیره موندم .

سرش و پایین انداخته بود و به هیچ چیز و هیچ کس توجه نمیکرد.

واقعا تو اون لحظه خود خودش بود.

نمیدونم چیشد که یکدفعه دلم کنده شد و همینجوری قل خورد افتاد زیر میز.

تازه متوجه شدم عشق چه حس و رنگ و بویی داره

آخه یجور خاصی شده بود.

خلاصه غذا خوردیم و از رستوران زدیم بیرون هوا دیگه تاریک شده بود و راه افتادیم تا بریم سمت خونه .

داخل یک کوچه که رسیدیم دستم و گرفت و گفت خیلی بدی .!

چرا .؟

 چون نمیزاری بغلت کنم .! باز مثل این بچه مظلومای خجالتی سرشو انداخت پایین و سرخ شد .

دلم سوخت آخه خیلی تنها بود منم خیلی دوستش داشتم .

گفتم باشه . اینجا کسی نیست بیا بغلم .

.

.

.

.

.

کاش بود. دختر مو مشکی زندگی من وقتی رفت تمام سال های زندگیم پاییز شد.

 

 


داستانی از زبان خسرو شکیبایی
عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبریز، با زن عقدی خویش به تهران باز میگردد . 
بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صدای نیمه بلند می گوید :
طلعت … طلعت کجایی …؟ 
سلام آقا خوش آمدید … 
برو طبقه دوم …. یکی از اطاق ها را آماده کن .
از این به بعد ایشون با ما زندگی مکنه . 
طلعت هم بلافاصله اطاعت امر می کنه و یکی از اطاق های بزرگ آفتاب گیر را برای آن تازه عروس آماده می کند .

مادر به خاطر فضا مرد سالاری ، هرگز جرعت نمی کند از پدر در مورد این تصمیمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگی مشترک ،

عروس خانم فرزندی پسر به دنیا می آورد که سرخ و سفید و تپلی است . 

ولی مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنیا آورده بود ، یا سر زا رفته بودند و یا در همان کودکی فوت کرده بودند .
 و از این که هووی تازه وارد صاحب فرزندی سالم و سفید و تپلی است ، غصه می خورد . 
اما به خاطر اعتقادات خیلی محکمی که داشت ، هرگز حسودی نمی کند .

بله ، همان طور که اشاره کردم ، مادر من واقعاً زنی معتقد ، مومن و بی ریا بود . به اعتقاد مادر ، تنها گناه کبیره ای که انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گریه وزاری و توبه می کرد ، این بوده که در کودکی برای عبور از خیابان ، پاسبانی دست او را گرفته و از خیابان عبورش داده بود .
با این طرز تفکر و اعتقاداتش بود ، که یک روز رو به در گاه خداوند می کند و خطاب به او می گوید :
خدایا …. پروردگارا … خودت شاهدی که هرگز ( جز یک بار ) قصور از فرمان تو نکرده ام و شب و روز به عبادت مشغول بودم .
 آیا این عدالت است که هووی من نیامده صاحب یک فرزند کاکل زری شود ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدهم ؟

خدایا تنها خواهشم از شما این است که تنها یک پسر به من بدهی … پسری که :
سیاه باشد …. زشت باشد … اما سالم باشد …

و بدین سان خدا دعای ان زن مومن را پذیرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندی سیاه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء کرد . پسری که در فامیل شکیبایی، تنها اوست که پوستی تیره دارد .

فریاد دکلمه ای سرخ با صدای مانای خسرو شکیبایی سبز
 

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.وقتی که دقیق نگاه کرد، چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد یک غول بزرگ پدیدار شد.زن پرسید: حالا می تونم سه آرزو بکنم؟ غول جواب داد: نخیر! زمانه عوض شده است و بیشتر از یک آرزو اصلا راه نداره، حالا بگو آرزوت چیه؟

.

.

زن گفت: در این صورت من مایلم در خاورمیانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت: نگاه کن. این نقشه را می بینی؟ این کشورها را می بینی؟ من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود و کشورهای مگر و مهاجم نابود شوند. غول نگاهی به نقشه کرد و گفت: ما رو گرفتی؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد. درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدر ها. یه چیز دیگه بخواه. این محاله

.

.

.

زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: من هرگز نتوانستم مرد ایده آلم را ملاقات کنم. مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه. مردی که بتونه غذا درست کنه و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه. مردی که به من خیانت نکنه و عاشق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه. ساده تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل. غول مقداری فکر کرد و بعد گفت: اون نقشه لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم!!!


راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!

.

.

ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻤ ﺮﺳﺪﻧﺪ : ﺷﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﺪ ﺧﻮﺷ ﺪﺍ ﺮﺩﻩ ﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﺸﻪ ﺑﺮﺍﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﻣ ﺮﺩﻡ . ﺍﺑﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﺪ ﻧﻤ ﺯﻧﺪ .
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﻣ ﺧﻮﺭﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍز ﻇﻬﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘ ﻣ ﺧﻮﺍﺑﺪ . ﻋﺼﺮ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺮﺩﺵ ﻣ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻔﺮﺤﺎﺗ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﻤﺎ ﻭ ﺗﻠﻮﺰﻮﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺮﻡ ﻣ ﻨﺪ . ﻘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ چنین ﻫﻤﺴﺮ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ !
ﺮﺳﺪﻥ ﻭﺿﻊ ﺴﺮﺕ ﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ؟
ﻔﺖ : ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ !!! ﺧﺪﺍ ﻧﺼﺐ ﻧﻨﺪ ! ﺑﻼ ﺑﺪﻭﺭ ، ﺯﻥ ﺗﻨﺒﻞ ﻭ ﻭ ﻭﺍﺭﻓﺘﻪ ﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻪ ﺍﻧﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻨﺒﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻩ ﺳﻔﺪ ﻪ ﻧﻤ ﺯﻧﺪ . ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻪ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ . ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﺩﻫﻦ ﺩﺭﻩ ﻣ ﻨﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍز ﻇﻬﺮ ﻫﺎ ﺑﺎﺯ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﺶ ﺪﻩ ! ﻋﺼﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﻥ ﻣ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺮﺩﺵ ﺍﺳﺖ . ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻦ ﺯﻥ ، ﺴﺮﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﺳﺖ.

.

.

هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.

روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین ب هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.

شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.

خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!

 


 گل خزان ندیده از گروه شیدا و مسعود جاهد


در زندگی همه ی ما بعضی وقت های خاصی وجود دارند که حال و احوال خاص همون لحظه و ساعت و دقیقه از زندگیمونو در بر میگیره و وقتی برای دیگران تعریف میکنیم یا ناخدآگاه ما از احوالات دیگران باخبر میشیم با خودمون میگیم. آخی بیچاره! یا میگیم عجب دیوونه ایه چقدر جدی گرفته.

 اما هیچ وقت نمیشه راجع به هیچ چیز و هیچ کسی قضاوت کرد.

شاید روزی ماهم در همون شرایط قرار بگیریم و .

یکی بود یکی نبود.

چند سال پیش داخل زندگیم یکی بود که ناز میکرد و منم نازشو خوب میخریدم.

دوست داشتم هرچی که تو زندگیم هست و بدون درنگ بهش بدم تا برای همیشه مال خودش باشه.

آخه دوست داشتم همیشه پیشم باشه.

دوست داشتم دوستم داشته باشه .

آخه دوستش داشتم .

هم قد بودیم و هم فکر .

موهامون مشکی .

چشمهامون هم مشکی .

اما خنده هامون سپید .

یک روز اتفاقی بهش گفتم مو مشکی خیلی دوستت دارم ، مو مشکی خجالت کشید و واقعا صورتش سرخ شد .

از اون زمان چند وقت گذشت، یک روز که با هم قرار گذاشته بودیم تا همدیگرو ببینیم، وقتی رسیدیم سر قرار، گفت تورو خدا بزار بغلت کنم ، گفتم نمیشه کلی آدم اینجاس.

از اون غیرت مردونه های خاص.

اول ناراحت شد و یواشکی گفت خیلی لوسی، ولی بعدش گفت دمت گرم آقا.

اول رفتیم کافی شاپ ویولت و بعد سینما اریکه و از اونجا رفتیم رستوران .

داشتیم

غذا میخوردیم که یک دفعه نگاهم بهش افتاد و همینجور خیره موندم .

سرش و پایین انداخته بود و به هیچ چیز و هیچ کس توجه نمیکرد.

واقعا تو اون لحظه خود خودش بود.

نمیدونم چیشد که یکدفعه دلم کنده شد و همینجوری قل خورد افتاد زیر میز.

تازه متوجه شدم عشق چه حس و رنگ و بویی داره

آخه یجور خاصی شده بود.

خلاصه غذا خوردیم و از رستوران زدیم بیرون هوا دیگه تاریک شده بود و راه افتادیم تا بریم سمت خونه .

داخل یک کوچه که رسیدیم دستم و گرفت و گفت خیلی بدی .!

چرا .؟

 چون نمیزاری بغلت کنم .! باز مثل این بچه مظلومای خجالتی سرشو انداخت پایین و سرخ شد .

دلم سوخت آخه خیلی تنها بود منم خیلی دوستش داشتم .

گفتم باشه . اینجا کسی نیست بیا بغلم .

.

.

.

.

.

کاش بود. دختر مو مشکی زندگی من وقتی رفت تمام سال های زندگیم پاییز شد.

 

 


داستانی از زبان خسرو شکیبایی
عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبریز، با زن عقدی خویش به تهران باز میگردد . 
بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صدای نیمه بلند می گوید :
طلعت … طلعت کجایی …؟ 
سلام آقا خوش آمدید … 
برو طبقه دوم …. یکی از اطاق ها را آماده کن .
از این به بعد ایشون با ما زندگی مکنه . 
طلعت هم بلافاصله اطاعت امر می کنه و یکی از اطاق های بزرگ آفتاب گیر را برای آن تازه عروس آماده می کند .

مادر به خاطر فضا مرد سالاری ، هرگز جرعت نمی کند از پدر در مورد این تصمیمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگی مشترک ،

عروس خانم فرزندی پسر به دنیا می آورد که سرخ و سفید و تپلی است . 

ولی مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنیا آورده بود ، یا سر زا رفته بودند و یا در همان کودکی فوت کرده بودند .
 و از این که هووی تازه وارد صاحب فرزندی سالم و سفید و تپلی است ، غصه می خورد . 
اما به خاطر اعتقادات خیلی محکمی که داشت ، هرگز حسودی نمی کند .

بله ، همان طور که اشاره کردم ، مادر من واقعاً زنی معتقد ، مومن و بی ریا بود . به اعتقاد مادر ، تنها گناه کبیره ای که انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گریه وزاری و توبه می کرد ، این بوده که در کودکی برای عبور از خیابان ، پاسبانی دست او را گرفته و از خیابان عبورش داده بود .
با این طرز تفکر و اعتقاداتش بود ، که یک روز رو به در گاه خداوند می کند و خطاب به او می گوید :
خدایا …. پروردگارا … خودت شاهدی که هرگز ( جز یک بار ) قصور از فرمان تو نکرده ام و شب و روز به عبادت مشغول بودم .
 آیا این عدالت است که هووی من نیامده صاحب یک فرزند کاکل زری شود ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدهم ؟

خدایا تنها خواهشم از شما این است که تنها یک پسر به من بدهی … پسری که :
سیاه باشد …. زشت باشد … اما سالم باشد …

و بدین سان خدا دعای ان زن مومن را پذیرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندی سیاه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء کرد . پسری که در فامیل شکیبایی، تنها اوست که پوستی تیره دارد .

فریاد دکلمه ای سرخ با صدای مانای خسرو شکیبایی سبز
 

اکبر گلپایگانی

 

درسی که امشب گرفتم و تجربه ای شد برای فردا .

( با شماهم قسمت میکنم )

.

داستان عارف و درویش

عارف و درویشی با هم دوست بودند. عارف بسیار ثروتمند بود اما

درویش از مال دنیا فقط یک کشکول داشت و همواره بخاطر همان بر روی زاهد بودن خود تاکید می کرد.

روزی درویش مهمان دوستش بود خواست تا باز زهد خود را مطرح کند. به عارف گفت حاضری همین الان از همه ثروت خود دست بشویی و با من به یک معبد بیایی تا فقط به عبادت و ترک دنیا بپردازیم؟

عارف گفت البتهبیا همین الان برویم. درویش شگفت زده شد و باور نمی کرد بهمین دلیل گفت یعنی از این همه

ثروت و کاخ خود جدا می شوی؟

عارف گفت: بله اگر آماده هستی برویم.

هردوبراه افتادند در بین راه ناگهان درویش گفت ای وای.کشکول را جا گذاشتم.

عارف گفت: 

دوست عزیز دیدی هنوز در زندگی دلبستگی داری.داشتن مهم نیست. هرچه بیشتر ثروت داشته باشی بهتر است. مهم دل نبستن است و تو نتوانستی حتی از یک کشکول دل بکنی


بوی بارون بوی چوب سوخته تو دل

جنگل بوی خاک وقتی تازه بارون شروع میشه، این علاقه عادیه ؟




اصن کی فکرشو میکرد

اونم بزاره در ره

میگفت پشتتم همیشه

بود ولی عین بره دره

رحم نداره یه ذره یه ذره

میگفت دنبالم بودام

عین گرگ دنبال بره

اصلا کی فکرشو میکرد

اون عامل زخم من شه

بگو کی فکرشو میکرد

بره بگه به من چه

یکی مثل خودت بساز

ازم که بشم عین خیال تو خسته شدم من به خدا قسم همین بغل منو پیاده کن تو یکی مثل خودت میخوای فقط وسط لنگ همه بگو بینم کدوم دور و بریات خدایی لنگه منه تنها چیز که غیر ممکنه فقط خود غیر ممکنه صبح پا میشدی با موزیک خودم خوراکیات هنوز رو میزه پرن اصلا امکان نداشت بد باشیم یا بخوام جلو جمع کوچیکت کنم شب میومدی تنها بغلم واسم انگیزه بودی که درجا نزنم با تو فقط خوب بودم منی که بلاک میکردم حتی ننمم اصلا کی فکرشو میکرد اینطوری بد شی یهو نمیومد اخه اصلای رفتارای وحشی به تو که اینطوری سرد شی به کل میدونی ما دوتا بد نبودیم ترکیبمون بد چیده شد حالا شب منم تنهایی رو تخت بی هم میگذره تنهاییمون سخت تو حوصله ات سر رفته بود من چرا بخوابم تنهایی اونوقت خسته ام دیگه از خودمم تو خواستی این وضعو از من من که میفهمم چی به سرم اومد حتی اگه وصف کننم حالا که عشق تو خورد به در دیوار دورت شده پره تفریحات من بیدار بمونم کل شب چیکار منم میشم موقع تفریح باهات میگن کسیو از رو بدیای گذشتش قضاوت نکن شاید سحر توبه کرده باشه خوب این درسته اما من میگم ۳۰صدا کسیو از خوبیای گذشته اش قضاوت نکن شاید همین امروز صبح کثیف شده باشه میدونی بسته به روحه که الان تو اون نی یه یک یک دو دو هشت یکی مثل خودت میاد پیشم یا منم یکی مثل خودت میشم اصلا کی فکرشو میکرد که بخواد اینطوری شه خر ما دم نداشت از کرگیشم توام یکی مثل خودت پیشته و بی حس تو بغلت میشه ولو اصلا کی فکرشو میکرد که یهو قصه ما آخرش این شه یهو اون رگ نداره دیگه اصلا هرچی حرف زشته حرمت نداره میگه بگو کی فکرشو میکرد اون که همه چیز من بود حالا رفته شده همه چیز مردم و پره از عقده و کمبود تو نباشی یکی بهتر مگه قبل اینکه تو باشی طبیعت مارو لنگ میذاشت نه


بعد از موفقیت‌ بازی‌های Fallout Shelter و The Elder Scrolls Blades بتسدا تمرکز خود را روی بازی‌های موبایل بیشتر می‌کند.

شرکت بتسدا، ناشر سری بازی‌هایی همچون Fallout و The Elder Scrolls، استودیویی جدید برای تمرکز بیشتر روی بازی‌های موبایل خریداری کرد.

طبق آخرین

اخبار ، بتسدا اعلام کرده است که استودیو کانادایی Alpha Dog Games پس از این بخشی از این شرکت محسوب خواهد شد.

این استودیو سابقه‌ی ساخت بازی‌هایی مانند Wraithborne در سبک اکشن نقش آفرینی و بازی MonstroCity: Rampage در سبک استراتژی را در کارنامه‌ی خود دارد. تاد وان، معاون رییس شرکت بتسدا در بیانیه‌ای اعلام کرده است که تحت تاثیر استودیو Alpha Dog Games برای تعهد به کیفیت و ارائه‌ی تجربه‌ی عمیق روی گوشی‌های هوشمند قرار گرفته است.۳۰صدا


خودروی Bugatti هفته گذشته رکورد جدیدی را با سرعت بالا تعیین کرد ، هنگامی که یک "Bugatti Chiron " اصلاح شده از ۴۸۰ کیلومتر در ساعت در مسیر تست در شهر اهرا لسین آلمان پیشی گرفت.

در آن زمان شایعه شده بود که یک نسخه تولیدی از این ابرخودروی سریع میتواند رکورد جدیدی را ثبت کند.

و براساس گزارش Top Gear که روز یکشنبه منتشر شد ، این شایعات عملی شده است.

با Chiron Super Sport 300+ ، یک کوپه با تولید بسیار محدود که نه تنها جاده ای قانونی است ، بلکه قادر به برخورداری از انتهای اتومبیل اصلاح شده بالای ۴۸۲ کیلومتر در ساعت سرعت بگیرد.

سوپر اسپرت از همان موتور ۸.۰ لیتری چهارگانه توربو w۱۶ به عنوان رکورد سرعت بالا استفاده می کند که تقریباً ۱۶۰۰اسب بخار نیرو می بخشد ، و همچنین از گیربکس با نسبت بلند استفاده می کند که به این معناست Chiron اجازه دارد تا به سرعت عالی ۴۸۲ کیلومتر در ساعت برسد.

مطمئناً ، بوگاتی نمی خواهد اجازه دهد این موارد را در جاده های عمومی و بدون برخی اقدامات احتیاطی استفاده کند. Top Gear گزارش می دهد که هر اتومبیل دارای یک محدود کننده سرعت خواهد بود ، هرچند مشخص نیست که این محدود کننده دقیقاً در چه سرعت تعیین می شود. با این حال ، Top Gear می گوید بوگاتی ممکن است به صاحبان این امکان را بدهد که قفس رول را مشخص کنند و محدودکننده را بردارند و حتی ممکن است به صاحبان این فرصت را بدهند که اتومبیل های خود را به Ehra-Lessien بیاورند ، در صورتی که بخواهند سرعت ۴۸۲ کیلومتر در ساعت خود را امتحان کنند.

 بوگاتی تنها ۳۰ مورد از این خودروهای سوپر اسپرت 300+ را خواهد ساخت و ما شک نداریم همه این اتومبیل ها دقیقاً مانند +300 ، با نوارهای نارنجی و بدنه  سیاه رنگ خواهند شد و همان بدنه اصلاح شده را خواهند داشت. با این حال ، ارتفاع سواری دوباره به حالت عادی باز می گردد و فضای داخلی صندلی مسافر مناسبی نیز خواهد داشت .30seda



غذای مخصوص سرآشپز ۳۰صدا چیکن استراگانف. کمی زمانبر هست اما فوقالعاده لذیذ و دلپذیر خواهد بود.

چیکن استراگانف یک غذای روسی است که وارد ایران شده است. اصل این غذا با گوشت قرمز تهیه می‌شود که به آن بیف استراگانف می‌گویند. چیکن استراگانف یک غذای فانتزی و خوشمزه است که بر خلاف اسمش به سادگی می‌توانید آن را تهیه کنید و از طعم بی ‌نظیر آن لذت ببرید.

تعداد نفرات:                                   3 نفر 

درجه سختی:                                      آسان

زمان آماده سازی:                          30 تا 60 دقیقه  

 زمان پخت:                     60 تا 90 دقیقه

مواد لازم برای تهیه چیکن استراگانف:

سینه مرغ یک عدد _ قارچ ۱۵۰ گرم _ پیاز متوسط یک عدد _ آرد یک قاشق غذا‌خوری _ شیر نصف پیمانه _ نمک و فلفل سیاه به مقدار لازم _ روغن چهار قاشق غذاخوری _ خامه یک دوم پیمانه _ چیپس خلالی به مقدار لازم.

طرز تهیه چیکن استراگانف:

مرحله اول

در مرحله اول سینه مرغ را به صورت طولی نصف کنید. آن را نازک کنید سپس به صورت خلالی برش زده و کمی نمک و فلفل به مرغتان بزنید.

مرحله دوم

مقداری روغن درون تابه بریزید و اجازه دهید داغ شود، سپس سینه‌های مرغ را درون آن تفت دهید. اجازه دهید یک طرف مرغ کاملا پخته شود و تغییر رنگ دهد سپس آن را هم بزنید.

مرحله سوم

بهتر است حرارت زیر تابه بالا باشد تا مرغها آب نیندازند. پیازتان را هم خلالی برش بزنید و آن را به مرغ اضافه کنید و ۳ الی ۴ دقیقه آن‌ها را با هم تفت دهید. لازم نیست پیاز را از ابتدا به مرغتان اضافه کنید. برای تهیه این غذا همین قدر که پیاز با مرغ حرارت ببیند و پیاز نرم شود کافی است. نیازی به تهیه پیاز داغ نیست.

مرحله چهارم

قارچ‌ها را ورقه‌ای خرد کنید و به مواد داخل تابه اضافه کنید. حرارت زیر تابه را بالا نگه دارید. بعد از چند دقیقه که قارچ‌ها آب انداختند آرد را به موادتان اضافه کنید. حرارت را کم کنید و مواد را با آرد هم بزنید سپس شیر و خامه را به آن اضافه کنید و اجازه دهید خامه به صورت ریز قل بزند. بعد از رسیدن به این مرحله غذای شما آماده است.

اگر از پخته شدن مرغتان مطمئن نیستید در ابتدای کار کمی آب درون آن بریزید و اجازه دهید مرغتان بپزد ولی لازم نیست این کار را کنید.

در نهایت غذایتان را به ظرف سرو منتقل کنید و با چیپس خلالی و کمی خامه روی آن را تزیین کنید.

۳۰صدا "نوش جان"


اقیانوس‌نگاری (به انگلیسی: Oceanography) دانشی میان‌رشته‌ای است که به‌منظور شناخت از محیط‌های اقیانوسیِ رشته‌های زیست‌شناسی، شیمی، زمین‌شناسی، فیزیک، ژئوفیزیک، ریاضیات، گیاه‌شناسی، جانورشناسی، هواشناسی، و جغرافیا را با هم ترکیب می‌کند. پژوهش‌های اقیانوس‌نگاری مطالعهٔ امواج، جزر و مد، فرایندهای ساحلی، سازواره‌های پلانکتونیک و ته‌آبی، تغییرات سطح دریا و جوّی، و گردش اقیانوس را دربرمی‌گیرد.

30seda


قدیم ها تصاویری وجود داشتند که آنها را به عنوان تصاویر سه بعدی می شناختیم. اگر خاطرتان باشد آن تصاویر که به این عنوان لقب گرفته بود، با این تکنولوژی سه بعدی مانیتورها و دوربین های فیلم برداری امروزی کاملاً متفاوت بود.


تصاویر سه بعدی حاوی یک کاغذ و یک تصویر به ظاهر مغشوش است که باید در آنها تمرکز می کردید و لحظه ای آن تصویر را با کمک تمرکز چشم و ذهنتان از حالت مبهم به حالت مشخص و واضح تبدیل می کردید و میزان توجه و تمرکز بیننده بود که قوام تصویر را در ذهن و چشم او برای وضوح بهتر و زمان بیشتر مشاهده اش ممکن می نمود.


اگر خاطرتان باشد لذت کشف تصاویر سه بعدی در آن صفحه به ظاهر بیهوده و مشوش، انسان را مجبور می کرد که مدتهای زیادی را صرف ابتدا دیدن طرح نماید و بعد تمرکز او باعث پایداری تصویر سه بعدی کنده شده از روی کاغذ در فضای جلوی دیدگان بیننده می شود. در آن زمان اگر کسی مثلا با شما حرف می زد، شما بدون هیچ درنگی بدون آنکه چشمانتان از صفحه برداشته شود او را از خود دور می کردید و یا تمام صداهای معمولی مثل رادیو یا تلویزیون یا هرچیز دیگری که - در حالت عادی مشکلی با آنها نداشتید – مخل زندگیتان می دانستید و در صدد حذف آنها بر می آمدید، تا لذت دیدن تصویر سه بعدی را از دست ندهید. ۳۰صدا


نی بور (۱۹۶۲-۱۸۸۵)، از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم، در مورد چیزی که بنیان گذارده است، جمله ای دارد به این مضمون که: اگر کسی بگوید فیزیک کوانتوم را متوجه شده، پس چیزی متوجه نشده است.”

تقسیم ماده:

بیایید از یک رشته‌ی دراز ماکارونی پخته شروع کنیم. اگر این رشته‌ی ماکارونی را نصف کنیم، بعد نصف آن را هم نصف کنیم، بعد نصفِ نصف آن را هم نصف کنیم و… شاید آخر سر به چیزی برسیم ــ البته اگر چیزی بماند! ــ که به آن مولکولِ ماکارونی می‌توان گفت؛ یعنی کوچکترین جزئی که هنوز ماکارونی است. حال اگر تقسیم کردن را باز هم ادامه بدهیم، حاصل کار خواص ماکارونی را نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر ادامه‌ی تقسیم، به مولکول‌های کربن یا هیدروژن یا… بربخوریم. این وسط، چیزی که به درد ما می خورد ــ یعنی به دردِ نفهمیدن کوانتوم! ــ این است که دست آخر، به اجزای گسسته ای به نام مولکول یا اتم می رسیم. این پرسش از ساختار ماده که آجرک ساختمانی ماده چیست؟»، پرسشی قدیمی و البته بنیادی است. ما به آن، به کمک فیزیک کلاسیک، چنین پاسخ گفته ایم: ساختار ماده، ذره ای و گسسته است”؛ این یعنی نظریه‌ی مولکولی.

تقسیم انرژی:

بیایید ایده‌ی تقیسم کردن را در مورد چیزهای عجیب تری به کار ببریم، یا فکر کنیم که می توان به کار برد یا نه. مثلاً در مورد صدا. البته فیزیک کوانتوم چیست؟منظورم این نیست که داخل یک قوطی جیغ بکشیم و در آن را ببندیم و سعی کنیم جیغ خود را نصف ـ نصف بیرون بدهیم. صوت یک موج مکانیکی است که می تواند در جامدات، مایعات و گازها منتشر شود. چشمه های صوت معمولاً سیستم های مرتعش هستند. ساده ترین این سیستم ها، تار مرتعش است، که در حنجره ی انسان هم از آن استفاده شده است. به‌راحتی(!) و بر اساس مکانیک کلاسیک می توان نشان داد که بسیاری از کمیت های مربوط به یک تار کشیده مرتعش، از جمله فرکانس، انرژی، توان و… گسسته (کوانتیده) هستند. گسسته بودن در مکانیک موجی، پدیده ای آشنا و طبیعی است (برای مطالعه‌ی بیشتر می توانید به فصل‌های ۱۹ و ۲۰ فیزیک هالیدی» مراجعه کنید). امواج صوتی هم مثال دیگری از کمیت های گسسته (کوانتیده) در فیزیک کلاسیک هستند. مفهوم موج در مکانیک کوانتومی و فیزیک مدرن جایگاه بسیار ویژه و مهمی دارد که جلوتر به آن می رسیم و یکی از مفاهیم کلیدی در مکانیک کوانتوم است. پس گسسته بودن یک مفهوم کوانتومی نیست. این تصور که فیزیک کوانتومی مساوی است با گسسته شدن کمیت های فیزیکی، همه‌ی مفهوم کوانتوم را در بر ندارد؛ کمیت های گسسته در فیزیک کلاسیک هم وجود دارند. بنابراین، هنوز با ایده‌ی تقسیم کردن و سعی برای تقسیم کردن چیزها می‌توانیم لذت ببریم!

مولکول نور:

خوب! تا اینجا داشتیم سعی می کردیم توضیح دهیم که مکانیک کوانتومی چه چیزی نیست. حالا می رسیم به شروع ماجرا: فرض کنید به جای رشته‌ی ماکارونی، بخواهیم یک باریکه‌ی نور را به طور مداوم تقسیم کنیم. آیا فکر می کنید که دست آخر به چیزی مثل مولکول نور» (یا آنچه امروز فوتون می‌نامیم) برسیم؟ چشمه های نور معمولاً از جنس ماده هستند. یعنی تقریباً همه‌ی نورهایی که دور و بر ما هستند از ماده تابش می‌کنند. ماده هم که ساختار ذره ای ـ اتمی دارد. بنابراین، باید ببینیم اتم ها چگونه تابش می کنند یا می توانند تابش کنند؟

تابش الکترون:

در سال ۱۹۱۱، رادرفورد (۹۴۷-۱۸۷۱) نشان داد که اتم ها، مثل میوه‌ها، دارای هسته‌ی مرکزی هستند. هسته بار مثبت دارد و فیزیک کوانتوم چیست؟ الکترون‌ها به دور هسته می چرخند. اما الکترون های در حال چرخش، شتاب دارند و بر مبنای اصول الکترومغناطیس، ذره‌ی بادارِ شتابدار باید تابش کند» و در نتیجه انرژی از دست بدهد و در یک مدار مارپیچی به سمت هسته سقوط کند. این سرنوشتی بود که مکانیک کلاسیک برای تمام الکترونها پیش ‌بینی می‌کند. طیف تابشی اتمها، بر خلاف فرضیات فیزیک کلاسیک گسسته است. به عبارت دیگر ، نوارهایی روشن و تاریک در طیف تابشی دیده می‌شوند. اگر الکترونها به این توصیه عمل می‌کردند، همه‌‌ مواد (از جمله ما انسانها) باید از خود اشعه تابش می‌کردند (و همانطور که می‌دانید اشعه برای سلامتی بسیار خطرناک است)، ولی می‌بینیم از تابشی که باید با حرکت مارپیچی الکترون به دور هسته حاصل شود اثری نیست و طیف نوری تابش ‌شده از اتمها بجای اینکه در اثر حرکت مارپیچی و سقوط الکترون پیوسته باشد، یک طیف خطی گسسته است؛ مثل برچسبهای رمزینه‌ای (BARCODE) که روی اجناس فروشگاهها می‌زنند. یعنی یک اتم خاص ، نه تنها در اثر تابش فرو نمی‌ریزد، بلکه نوری هم که از خود تابش می‌کند، رنگهای یا فرکانسهای گسسته و معینی دارد. گسسته بودن طیف تابشی اتمها از جمله علامت سؤالهای ناجور در مقابل فیزیک کلاسیک و فیزیکدانان دهه‌‌ی ۱۸۹۰ بود.

فیزیک کوانتوم فاجعه‌ی فرابنفش:

ماکسول (۱۸۷۹-۱۸۳۱) نور را به صورت یک موج الکترومغناطیس در نظر گرفته بود. از این رو، همه فکر می کردند نور یک پدیده‌ی موجی است و ایده‌ی مولکولِ نور»، در اواخر قرن نوزدهم، یک لطیفه‌ی اینترنتی یا SMS کاملاً بامزه و خلاقانه محسوب می شد. به هر حال، دست سرنوشت یک علامت سؤال ناجور هم برای ماهیت موجی نور در آستین داشت که به فاجعه‌ی فرابنفش» مشهور شد: یک محفظه‌ی بسته و تخلیه‌شده را که روزنه‌ی کوچکی در دیواره‌ی آن وجود دارد، در کوره ای با دمای یکنواخت قرار دهید و آن‌قدر صبر کنید تا آنکه تمام اجزا به دمای یکسان (تعادل گرمایی) برسند. در دمای به اندازه‌ی کافی بالا، نور مرئی از روزنه‌ی محفظه خارج می‌شود، مثل سرخ و سفید شدن آهن گداخته در آتش آهنگری. در تعادل گرمایی، این محفظه دارای انرژی تابشی‌ای است که آن را در تعادل تابشی – گرمایی با دیواره ها نگه می‌دارد. به چنین محفظه‌ای جسم سیاه» می‌گوییم. یعنی اگر روزنه به اندازه‌ی کافی کوچک باشد و پرتو نوری وارد محفظه شود، گیر می‌افتد و نمی‌تواند بیرون بیاید. نمودار انرژی تابشی در واحد حجم محفظه، برحسب رابطه رایلی- جینز در فیزیک کلاسیک و رابطه پیشنهادی پلانک فرض کنید میزان انرژی تابشی در واحد حجمِ محفظه (یا چگالی انرژی تابشی) در هر لحظه U باشد. سؤال: چه کسری از این انرژی تابشی که به شکل امواج نوری است، طول موجی بین ۵۴۶ (طول موج نور زرد) تا ۵۷۸ نانومتر (طول موج نور سبز) دارند؟ جوابِ فیزیک کلاسیک به این سؤال برای بعضی از طول موج‌ها بسیار بزرگ است! یعنی در یک محفظه‌ی روزنه دار که حتماً انرژی محدودی وجود دارد، مقدار انرژی در برخی طول موج‌ها به سمت بی نهایت می‌رود. این حالت برای طول موج‌های فرابنفش شدیدتر هم می‌شود.

فیزیک کوانتوم ماکس پلانک – رفتار موجی ، ذره‌ای فیزیک کوانتوم

در سال ۱۹۰۱ ماکس پلانک (MAX PLANCK: ۱۹۴۷-۱۸۵۸) اولین گام را به سوی مولکول نور برداشت و با استفاده از ایده‌ی تقسیم نور، جواب جانانه ای به این سؤال داد. او فرض کرد که انرژی تابشی در هر بسامد V ــ بخوانید نُو ــ به صورت مضرب صحیحی از H است که در آن H یک ثابت طبیعی ــ معروف به ثابت پلانک» ــ است. یعنی فرض کرد که انرژی تابشی در بسامد از بسته های کوچکی با انرژی H» تشکیل شده است. یعنی اینکه انرژی نورانی، گسسته» و بسته ـ بسته» است. البته گسسته بودن انرژی به تنهایی در فیزیک کلاسیک حرف ناجوری نبود‌ (همان‌طور که قبل‌تر در مورد امواج صوتی دیدیم)، بلکه آنچه گیج‌کننده بود و آشفتگی را بیشتر می‌کرد، ماهیت موجی ـ ذره‌ای» نور بود. این تصور که چیزی ــ مثلاً همین نور ــ هم بتواند رفتاری مثل رفتار موج» داشته باشد و هم رفتاری مثل ذره»، به طرز تفکر جدیدی در علم محتاج بود. ذره چیست؟ ذره عبارت است از جرم (یا انرژیِ) متمرکز با مکان و سرعت معلوم. موج چیست؟ موج یعنی انرژی گسترده شده با بسامد و طول موج. ذرات مختلف می‌توانند با هم برخورد کنند، اما امواج با هم برخورد نمی‌کنند، بلکه تداخل می‌کنند . نور قرار است هم موج باشد هم ذره! یعنی دو چیز کاملاً متفاوت.۳۰صدا


شیمی مطالعه ساختار، خواص، ترکیبات، و تغییر شکل مواد است. این علم مربوط به عناصر شیمیایی و ترکیبات شیمیایی می باشد، که شامل اتمها، مولکولها، و برهم‌کنش میان آنهاست. واژه شیمی از قدمت زیادی برخوردار است. ریشه این نام از واژه کیمیاست. و خاستگاه واژه کیمیا از زبان فارسی باستان مشتق شده است. این واژه به همراه علوم آن به زبان عربی نوشته شد، و اروپاییان با این واژه و دانش آن از راه مسلمانان آشنا شدند، و این دانش را با نام alchemy شناختند. دانش شیمی به دو گرایش شیمی محض و شیمی کاربردی تقسیم می‌شود. علم شیمی از ابتدا تا کنون به ۵ دوران تقسیم می‌شود دوران رشد کارهای تجربی دوران رشد جنبه‌های تئوری شیمی دوران کیمیا گری دوران اصل اتش دوران شیمی مدرن تئوری اتمی پایه و اساس علم شیمی است. این تئوری بیان می‌دارد که تمام مواد از واحدهای بسیار کوچکی به نام اتم تشکیل شده‌اند. یکی از اصول و قوانینی که در مطرح شدن شیمی به عنوان یک علم تأثیر به‌سزایی داشته، اصل بقای جرم است. این قانون بیان می‌کند که در طول انجام یک واکنش شیمیایی معمولی، مقدار ماده تغییر نمی‌کند.

(امروزه فیزیک مدرن ثابت کرده که در واقع این انرژی است که بدون تغییر می‌ماند و همچنین انرژی و جرم با یکدیگر رابطه دارند.) این مطلب به طور ساده به این معنی است، که اگر ده‌هزار اتم داشته باشیم، و مقدار زیادی واکنش شیمیایی انجام پذیرد، در پایان ما همچنان بطور دقیق ده‌هزار اتم خواهیم داشت. اگر انرژی از دست رفته یا به‌دست‌آمده را مد نظر قرار دهیم، مقدار جرم نیز تغییر نمی‌کند. شیمی کنش و واکنش میان اتم‌ها را به تنهایی یا در بیشتر موارد به‌همراه دیگر اتم‌ها و به‌صورت یون یا مولکول و یا ترکیبات مولکولی بررسی می‌کند. این اتم‌ها اغلب با اتم‌های دیگر واکنش‌هایی را انجام می‌دهند.

(برای مثال زمانی‌که آتش چوب را می‌سوزاند واکنشی است بین اتم‌های اکسیژن موجود در هوا که نور بر روی مواد شیمیایی فیلم عکاسی ایجاد می‌کند شکل می‌گیرد).

یکی از یافته‌های بنیادین و جالب دانش شیمی این بوده‌است که اتم‌ها روی‌هم‌رفته همیشه به نسبت برابر با یکدیگر ترکیب می‌شوند. سیلیس دارای ساختمانی است که نسبت اتم‌های سیلیسیوم به اکسیژن در آن یک به دو است.

امروزه ثابت شده‌است که استثناهایی در زمینه قانون نسبت‌های معین وجود دارد (مواد غیر استوکیومتری).

یکی دیگر از یافته‌های کلیدی شیمی این بود که زمانی که یک واکنش شیمیایی مشخص رخ می‌دهد، مقدار انرژی که بدست می‌آید یا از دست می‌رود همواره یکسان است.

این امر ما را به مفاهیم مهمی مانند تعادل ، ترمودینامیک می‌رساند. شیمی فیزیک بر پایه فیزیک پیشرفته (مدرن) بنا شده‌است. اصولاً می‌توان تمام سیستم‌های شیمیایی را با استفاده از تئوری مکانیک کوانتوم شرح داد. این تئوری از لحاظ ریاضی پیچیده بوده و عمیقاً شهودی است. به هر حال در عمل و بطور واقعی تنها بررسی سیستم‌های ساده شیمیایی قابل بررسی با مفاهیم مکانیکی کوانتوم امکان‌پذیر است، و در اکثر مواقع باید از تقریب استفاده کرد(مانند تئوری کاری دانسیته)

بنابراین درک کامل مکانیک کوانتوم برای تمامی مباحث شیمی کاربرد ندارد؛ زیرا نتایج مهم این تئوری (بخصوص اربیتال اتمی) با استفاده از مفاهیم ساده‌تری قابل درک و به‌کارگیری هستند.


بسیاری از داوطلبان آزمون سراسری که رشته مهندسی هوا فضا را انتخاب می کنند، اطلاع صحیحی نسبت به این رشته ندارند و آن را با خلبانی یا نجوم اشتباه می گیرند.

در حالی که هدف این رشته آماده کردن مهندسی است که بتواند در زمینه طراحی ، ساخت و آزمایش هواپیما فعالیت کند. در واقع کار مهندس هوا فضا قبل از بیرون آمدن هواپیما از کارخانه است و او در مورد چگونگی به پرواز درآوردن یک هواپیما آموزش نمی بیند. به عبارت دیگر مهندسی هوا فضا مجموعه ای از علوم و توانایی های علمی و عملی در زمینه تحلیل ، طراحی و ساخت وسایل پرنده نظیر هواپیماها، بالگردها، گلایدرها، موشک ها و ماهواره ها است .

این رشته بر چهار پایه آیرودینامیک ، جلوبرندگی ، مکانیک پرواز و سازه های هوافضایی استوار است .که در این میان آیرودینامیک به مطالعه و بررسی جریان هوا، محاسبه نیروها و گشتاورهای ناشی از آن بر روی جسم پرنده می پردازد و مهندس هوافضا با فراگیری این علم به تحلیل جریان های پیچیده در اطراف اجسام پرنده پرداخته و با به دست آوردن نیروهای آیرودینامیکی امکان بررسی پایداری و طراحی سازه را فراهم می کند. "جلوبرندگی" به مطالعه و بررسی سیستم های جلوبرنده اعم از موتورهای پیستونی، توربینی، راکت ها و نحوه تولید نیروی رانش در آنها می پردازد.

"مکانیک پرواز" به مطالعه و بررسی رفتار و حرکات جسم پرنده با استفاده از اطلاعات آیرودینامیکی، هندسی و وزنی می پردازد در واقع علم مکانیک پرواز از "عملکرد" تشکیل می شود و "عملکرد" به بررسی برد، مسافت نشست و برخاست، مداومت پروازی در سرعت های مختلف و پایداری و کنترل وسایل پرنده می پردازد و در نهایت "سازه های هوافضایی" به مطالعه و بررسی سازه های هواپیما و دیگر وسایل پرنده می پردازد و هدف آن طراحی سازه هایی است که علاوه بر استحکام کافی در برابر بارهای آیرودینامیکی و سایر بارهای استاتیکی وارد بر وسایل پرنده، حداقل وزن را نیز داشته باشند.


در موج فیلم‌های دنباله دار سینمای ایران، تگزاس ۲ هم در پی قسمت اول تگزاس ساخته شد. این فیلم در قسمت نخستش با کارگردانی سید مسعود اطیابی با تیم بازیگران فیلم موفق خوب بد جلف (پیمان قاسمخانی ۱۳۹۶) داستانی را در خارج از کشور روایت کرد؛ آن هم باز در موج فیلم‌هایی که هم در لوکیشن و هم در نام از فضا و نام‌های خارجی استفاده می‌کنند؛ مانند کلمبوس، تهران لس آنجلس و 

تگزاس یک کمدی موقعیت وابسته به شوخی‌های کلامی بود که خیلی از جا‌ها اتکای زیادی روی زوج پژمان جمشیدی – سام درخشانی داشت؛ و قصه آن قصه‌ای ساده بود که بیش‌تر مثل نخ تسبیح، قرار بود تکه‌های خنده دار و شوخی‌ها را به هم متصل کند. در قسمت دوم هم داستان تقریبن کارکرد مشابهی دارد.

از فیلم نباید انتظاری جز خندیدن و گذراندن ۱۰۰ دقیقه مفرح را داشت که این انتظار را تا حدود زیادی می‌تواند برآورده کند؛ و نکته جالب این که تگزاس ۲ بر خلاف اغلب فیلم‌های دنباله دار فیلم خنده دار تری نسبت به قسمت قبلیش است. هر چند که تمامن از الگو‌های آشنای امتحان پس داده استفاده می‌کند. از زوج بازیگرش که گفته شد تا مصاف آن‌ها با گروه‌های قاچاقچی و صحنه‌های درگیری که شباهت زیادی به فیلم خوب بد جلف دارند. اما نکته تمایزش با اغلب فیلم‌هایی که در این زمانه به اسم کمدی به خورد مخاطب می‌روند این است که لااقل در خنداندن مخاطب ناموفق نیست. در پایان با نکته‌ای که در انتهای فیلم آمد، باید منتظر قسمت سوم و باز زوج موفق پژمان جمشیدی – سام درخشانی باشیم. ولی این بار دوباره در خارج از کشور. اما برای موفقیت قسمت‌های بعدی باید مانور و تمرکز بیش تری بر قصه و روایت داشته باشد، چون به هر حال شوخی‌ها از یک جایی به بعد تکراری و برای مخاطب خسته کننده می‌شوند و برای راضی نگه داشتن او، یک قصه جذاب می‌تواند برگ برنده فیلم باشد. باید منتظر قسمت بعد باشیم و ببینیم آیا می‌تواند موفقیت این دو قسمت را در گیشه دوباره تکرار کند؟


سلام به دوستان عزیز و همراهان ۳۰صدا

با پست ویژه و معرفی یک اپ درجه یک و البطه رایگان در خدمت شما هستیم .

همیشه وبلاگ نویسان و صاحبان سایت تشنه داشتن یک اپ بی عیب برای بهتر شدن وبسایت خود بودند و ما امروز اپلیکیشنی و به شما دوستان عزیز معرفی میکنیم که به راحتی با کمک گرفتن از آن صاحب یک اپلیکیشن خوب خواهید شد .

اپ ساخت برنامه اپلیکیشن های اندروید یا به معنی دیگه app creator یا app bullder هستش بدون هیچ گونه تبلیغ آزاردنده و با سرعت متوسط.

این اپ از زبان فاسی پشتیبانی نمیکند.

ویژگی های این اپ شامل:

دراپ و دراگ کردن فایل ها یا استفاده از فایل های داخل سایت برنامه

ذخیره لحظه ای اپ

تست برنامه بصورت زنده داخل خود داشبورد سایت یا در اپ گوشی

در آخر دریافت فایل نهایی اپک بصورت لینک.

به دلیل عدم مشکل اپ با گوگل پلی و بازار میتوانید بعد از دریافت فایل اپ را بصورت دستی و شخصی داخل مارکت ها قرار بدهید‌.

هرجای کار بنظرتون مشکل بود فورا به ۳۰صدا پیغام بدیدخیلی سریع راهنمایی خواهیم کرد.نگران نباشید.

دوستان از اپ لذت ببرید.

 دریافت از گوگل پلی 


AdClear چیست ؟ اپلیکیشن رایگان اندرویدی است که توسط انجمن xda طراحی شده , بدون نیاز به روت دستگاه همراه ، با نصب اپلیکیشن AdClear میتوانید تبلیغات موجود در برنامه های اندرویدی و وب سایت های اینترنتی را مسدود کنید و از نمایش آنها جلوگیری کنید.

دریافت از گوگل پلی


آموزش ساخت بادبادک مقوایی : از وب سایت آی آر میکس

 آموزش یک نوع بادبادک پاچه ای هم داخل همون صفحه که بالا لینک کردم موجود هست.لذت ببرید.

این نوع بادبادک راحت ترین و ساده ترین نوع بادبادک است و در کمتر از چند ساعت ساخته می شود. برای ساخت این نوع بادبادک به ابزار زیر نیاز دارید. مقوا در ابعاد ۲۲*۲۸ سانتی متر چسب نواری چسب مایع قیچی روبان نخ دو عدد چوب برای شروع مربع را از وسط تا کرده و به دو نیم کنید:

یک تکه از چوب ها را بصورت مستقیم از بالا به پایین و تکه دیگر را بصورت منحنی روی چوب قبلی و بر روی بدنه با نوار چست محکم کنید .

برای پرواز بهتر چسب های اضافی را بادقت از گوشه ها ببرید و مطمئن شوید که چوب ها محکم در جای خود چسبیده اند برای اطمینان بیشتر میتوانید بجای چسب نواری از چسب مایع استفاده کنید. 

برای ساخت باله ها از چند تکه روبان در اندازه دلخواه کمک بگیرید و به کمک چسب آن ها را در محل های مشخص بچسبانید. توجه کنید هر مقدار باله های بادبادک بلند تر باشد پرواز آن زیباتر خواهد بود. 

از گوشه های بادبادک چهار نخ به اندازه ۲۰ سانتیمتر عبور دهید و همه آنها را در یک نقطه و به نخ اصلی گره بزنید. بعد از انجام این کار بادبادک شما آماده پرواز است و میتوانید در کنار فرزندان خود از به پرواز درآوردن آن لذت ببرید. 

نظرات و پیشنهاد های شما؟ ساخت بادبادک و به پرواز درآورن آن خاطره مشترک بسیاری از ما است. تا قبل از ظهور لوازم دیجیتال مثل موبایل و رشد بی رویه و فراگیر شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بسیاری از ما اوقات فراغت خود را اینگونه سپری کرده ایم شم امروز سعی کردیم شما را با ساخت دو نوع بادبادک آشنا کنیم. اگر شما هم تجربه ای در مورد ساخت بادبادک یا بازی با آن دارید، آن را در بخش نظرات با ما درمیان بگذارید.۳۰صدا

وقتی باد بادک درست کردید لینک تصاویرشو بفرستید تا داخل یک پست قرار بدیم .


30SEDA : تا به حال به آسمان تا این اندازه نزدیک شده اید ؟ با ۳۰صدا همراه باشید تا شمارا با یک واکنش طبیعی ستارگان آشنا کند.

گاهی ستارگان منفجر می شوند، از هم می پاشند و به ابر نواختر(Supernova) تبدیل می شوند. در این مقاله آنچه تاکنون درباره ابرنواختران معلوم شده است توضیح داده میشود و اجرام شگفت انگیزی که پس از انفجار ستاره ای برجای می مانند، شرح داده می شود.

ابرنواختران:

ستارگانی که جرم کم یا متوسط دارند، مراحل نهایی زندگی خود را – به صورت غول های سرخ – به آرامی سپری می کنند، اما ستارگان بسیار پرجرم تر از خورشید به طریقی ظاهرا عجیب می میرند و به اجرامی با ویژگیهای باور نکردنی تبدیل می شوند. انهدام انفجاری ستاره به آنچه ابرنواختر نامیده میشود، می انجامد ( که بسیار نورانی تر از نواختر است) و باقیمانده ستاره را به صورت یک تپ اختر ( پالسار )، یا ستاره نوترونی و یا شاید سیاهچاله برجای می گذارند.

درخشندگی ابرنواختران :

هنگامی که آتش ابرنواختر بر می فروزد، نورانیت ستاره به طور اعجاب آوری افزایش می یابد که بسیار بیشتر از افزایش نورانیت در مورد نواختران است. در حالی که نواختر حداکثر به درخشندگیی می رسد که آن را به یکی از نورانی ترین ستارگان کهکشان بدل می کن ، ابرنواختر به چنان نورانیتی دست می یابد که با مجموع نورانیت های تمام ستارگان یک کهکشان برابری می کند. نورانی ترین ابرنواختران مشاهده شده در کهکشانهای دیگر ، گاه چندین بار نورانی تر از کل کهکشان بوده اند. درخشندگی کل یک ابرنواختر تا مقادیری در حدود یک میلیارد برابر نورانیت خورشید می رسد.

منحنی های نور و طیف در فواصل نزدیک، تنها معدودی ابرنواختر مشاهده شده، اما در کهکشان های دیگر در بخشهای مختلف کیهان ، صدها ابرنواختر عکسبرداری شده و از این مشاهدات ، دانشی درباره ویژگیهای مختلف آنها به دست آمده است. هنگامی که ابرنواختر منفجر می شود نورانیت آن در خلال یک روز یا بیشتر ، به حداکثر می رسد. طیف ابرنواختر ، در موقع نورانیت حداکثر، بسیار پیچیده است. طیف ابرنواختران ، دست کم دو رده مختلف دارد ، و هردو این رده ها چنان پیچیدگی هایی دارند که اختر شناسان تاکنون نتوانسته اند از روی شواهد طیفی ، ویژگیهای فیزیکی جسم منفجر شونده را دریابند.

پس از رسیدن ابرنواختر به حداکثر، طیف تغییر می کند و درخشندگی کاهش می یابد. الگوی کاهش درخشندگی در هرکدام از دونوع ابرنواختر متفاوت است. نوعا ، نورانیت به آرامی کاهش می یابد و چند ماه طول نمی کشد که ابرنواختری در یک کهکشان نزدیک از نظر ناپدید شود. هنوز تجهیزات نوین اخترشناسی برای رصد ابرنواختری در کهکشان خودمان به کار گرفته نشده اند و از این رو ، تاکنون جزئیات فرایند فوران ابرنواختری از نزدیک مشاهده نشده است. به همین دلیل است که ما هیچ اطلاعی از درخشندگی های پیش – انفجاری ابرنواختران نداریم و آن ابرنواخترانی که به اندازه کافی نزدیکند که به خوبی مشاهده می شوند، بسیار پیش تر از مشاهدات تلسکوپی منفجر شده اند.

آهنگ ابرنواختران:

از مطالعه آمار ابرنواختران در کهکشانهای دیگر معلوم شده است که در هر کهکشان ، به طور میانگین در هر سال ( یا بیشتر ) یک انفجار ابرنواختری روی میدهد. اینکه ما از سال ۱۶۰۴ تا حال ابرنواختری در کهکشان محلی خود آشکار نکرده ایم ، به احتمال ، عمدتا به آمار مربوط می شود و می توان امید داشت که در آینده نزدیک احتمالا یکی از این اجرام تماشایی را ببینیم. ستاره‌شناسان و دانشمندان ناسا نیز عنوان کردند که در ۵۰ سال آینده، شاهد تولد ابرنواختری و مرگ یک ستاره در کهکشان راه شیری، خواهیم بود و این پدیده با استفاده از تلسکوپ و اشعه مادون قرمز از زمین قابل رؤیت خواهد بود و پس از مدتها آرامش ۴۰۰ ساله کهکشان ما به پایان خواهد رسید.


به تازگی یک انسان خلاق یک موتور سیکلت برقی را با نام NERA ساخته است که تمام قتعاتش با پرینتر سه‌بعدی ساخته شده است.

تمام بخش‌های این وسیله نقلیه از جمله چرخ‌های آن.

البته این موتور سیکلت در حقیقت یک نمونه اولیه است.

موتورسیکلت مذکور از ۱۵ قطعه پرینتی ساخته شده و با یک موتور الکتریکی کار می‌کند. باتری این وسیله نقلیه در بدنه آن کار گذاشته شده است. همه قسمت‌های موتورسیکلت به غیر از اجزای الکتریکی آن از جمله تایرها و چارچوب، قسمتی که چرخ و محور جلوی موتورسیکلت را به بدنه وصل می‌کند و صندلی، با کمک پرینتر سه‌بعدی ساخته‌ شده است. علاوه بر آنکه فرآیند تولید این موتورسیکلت بسیار جالب و یگانه است، تایرهای بدون باد و سپرهای انعطاف‌پذیر آن نیز جالب توجه است.


سرخ‌پوست فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نیما جاویدی و تهیه‌کنندگی مجید مطلبی محصول سال ۱۳۹۷ می‌باشد. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با نامزدی در ۸ رشته این جشنواره، توانست سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیئت داوران را به خود اختصاص دهد

تیزر جدید فیلم تحسین شده سرخپوست را با هم ببینیم.


 دوستان ۳۰صدا سلام .

این راه بسیار بسیار راحت هستش و نیاز به صرف وقت نیست.

تا چند سال گذشته تعداد زیادی google peag rank وجود داشت که لینک وبسایت خودتونو داخل کادر جستو جو قرار میدادید و بعد به شما نشون میداد در چه رتبه ای از گوگل قرار دارید اما امروزه تعداد این سایت ها خیلی کم شده

خوب در این پست میخوایم به شما یک وب سایت معرفی میکنیم که دقیقا همین کارو انجام میده.

"لینک گوگل رنک" برای دیدن صفحه سایت برروی لوگوی ۳۰صدا کلیک کنید.


با خدا با دیدن این پست شُکّه شدم، براتون لینک منبع و پایین گذاشتم خودتون کامل پست و بخونید.

به نقل از " تابناک " با گذشت دو روز و چند ساعت از اعمال سهمیه بنزین و افزایش قیمت آن، اوضاع کشورمان به شدت تحت تأثیر این تصمیم است تا جایی که دسترسی اغلب ایرانیان به اینترنت قطع شده و می‌توان نویسنده و خواننده این مطلب را در شمار معدود افراد خوش شانس در این زمینه دسته بندی کرد!

قضاوت با شما

لینک


سلام به همراهان و دوستان گل ۳۰صدا ،ساعات برفی و زمستانی خوشی برای شما آرزو داریم.

در پست قبلی یک مطلب راجع به جلو گیری از آگهی های اینترنتی ناخاسته قرار دادیم.

و در این لحظه با معرفی یک اپ کاملا کاربردی برای جلوگیری از پخش آگهی های "برنامه های" گوشی همراه با نام zede tabligh که بسیار مورد استفاده کاربران گوشیهای همراه خواهد بود در خدمت شما هستیم.

پس از نصب این اپ بسیار صاده و کم حجم، تازه میشود گفت ! لذت یک موبایل بدون تبلیغ یعنی همین!

کار با این ابزار بسیار صاده است و به زبان فارسی ترجمه شده و تمام زمانی که باید صرف کنید ۲ دقیقه هست .

اما اگر مورد یا سوالی بود، اصلا نگران نباشید ما در کنار شما خواهیم بود.


Hopeless Land: Fight for Survival

مبارزه برای بقا در "سرزمین نومید"

یک بازی اکشن و بقای فوق العاده زیبا و خوب از شرکت HERO Game

این بازی برای اندروید است که به صورت رایگان در گوگل پلی عرضه شده

در بازی

Hopeless Land: Fight for Survival

همانند دیگر بازیهای سبک بقا مثل پابجی موبایل وظیفه شما تلاش برای زنده ماندن است، در اجرای اولیه امکان انتخاب از میان دو کارکتر زن و مرد برای شما مهیاست،

پس از ان امکان سفارشی سازی او را خواهید داشت و در نهایت پا در میدان نبرد می گذارید،

نبردی هیجان انگیز که اعضای ان را 121 نفر چتر باز تشکیل می دهند!

بله تعدادی چتر باز از هواپیما به بیرون می پرند و شما یکی از ان ها هستید، اکنون باید برای بقا تلاش کنید ؛ با جمع آوری سلاح ها، آیتم ها، دارو ها و… زمینه را مهیا سازید تا بیشتر زنده بمانید! رفته رفته نقشه بازی کوچکتر می شود تا شما روبروی بازیکنان دیگر قرار بگیرید و در این میان تنها یک برنده وجود دارد ؛ پس باید همه بازیکنان موجود در نقشه را بکشید تا برنده نبرد باشید!

اگر از علاقه مندان و دوستداران بازیهای سبک بقا هستید،

Hopeless Land: Fight for Survival

را امتحان کنید و بگویید ارزش گرفتن چه امتیازی را دارد ؟!


بازی زیبای "معدنچی کوچک"  بصورت آفلاین از استدیو بازی سازی مهدی یار که بر خلاف انتظار سازنده این بازی که برای سنین پایین تولید شده بود بعد از انتشار این بازی رنج مختلفی از گروه سنی از آن استقبال کردند.

این بازی ساده در مراحل بالاترش شباحت زیادی به بازی های ماز دارد و بسیار سرگرم کننده بوده.

بر خلاف بازی های مشابه خارجی خود نیازی به سرف زمان زیاد در مراحل ندارد.۳۰صدا

لینک بازی از کافه بازار


در دنیایی که روز به روز تکنولوژی در آن پیشرفت می کند شاهد افزایش شبکه های اجتماعی هستیم و بسیاری از افراد نیز برای سرگرم شدن اقدام به نصب آن ها می کنند. اما همیشه تعداد خاصی از این مسنجر ها مورد توجه قرار می گیرند و می توانند توجه هزاران و یا حتی میلیون نفر را به خود جلب نمایند. سال هاست که توسعه دهندگان ایرانی نیز سعی می کنند پا به پای تکنولوژی پیش روند و امکانات روز دنیا را در اختیار کاربران بگذارند؛ که همین تلاش ها نیز باعث ظهور پیام رسان های قدرتمند داخلی شده است. Soroush Messenger - پیام رسان سروش (سروش مسنجر) عنوان یک پیام رسان داخلی و ایرانی محبوب برای اندروید می باشد که توسط شرکت توسعه فناوری رسانه سروش (صدا و سیما) منتشر شده است.

برای دریافت فایل اپک روی تصویر متحرک بزنید ☜. 


 

دوستان عزیز با سلام امروز در خدمت شما هستیم با معرفی یک برنامه اندرویدی با نام Video Adking میشه گفت در دسته بهترینها قرار دارد با کیفیت عالی و سرعت ادیت و خروجی ویدیو و آپشن ها و تصاویر زیباسازی بسیار زیادی جهت آماده سازی یک ویدئو تیزری خوب.

المنتور های فراوان 

ویدیو های ساخته شده آماده

انیمیشن های زیبا و متعدد

تعداد تصاویر بسیار زیاد

بدون درج واترمارک در ویدیو

خروجی بسای سریع

کیفیت عالی

تزکر :

برنامه حاوی آگهی های پاپ آپ میباشد و از زبان فارسی نیز پشتیبانی نمیکند.

برای دریافت فایل از Google pleystor بر روی تصویر کلیک کنید.☜

از برنامه لذت ببرید.


آهنگ

زیبا با صدای استاد

در فصل بارش سنگ همچو آیینه بمان

 بر جان دشت تشنه بنویس از عطر بهاران

در انتظار فردا شب را سحر کن

با کوله باری از نور از شب گذر کن

سر مست و عاشقانه در خود نظر کن

بشکن در قفس را از تن رها شو 

درمان درد دردمندان را دوا شو 

از خود دمی برون آ محو خدا شو

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

دنیا در چشم عاشق نفسی ست

بی عشق آلم قفسی ست

آزاد از بند و دام قفس شو

با عشق هم نفس شو

در انتظار فردا شب را سحر کن 

با کوله باری از نور از شب گذر کن

سر مست و عاشقانه در خود نظر کن

بشکن در قفس را از تن رها شو

درمان درد دردمندان را دوا شو

از خود دمی برون آ محو خدا شو

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

خورشیدی در جان تو پنهان است


سلام دوستان بازهم با یک بازی اندرویدی کم حجم اما سرگرم کننده در خدمتتون هستیم ( معرفی و بازی ورزش های المپیک ) با تکرار هر مرحله از بازی لول بالاتر و سختری رو تجربه خواهید کرد.

البطه میشه برای آواتارتون آپشن خریداری کنید مثل عینک شنا برای رشته ورزشی شیرجه یک دوچرخه ، مچ بند برای پرتاب چکش و .

امیدواریم از بازی لذت ببرید .

مناسب برای تمام سنین بویژه نوجوانانی که تازه میخوان با رشته های مختلف ورزشی آشنا بشن یا والدینی که دوست دارن بدونن فرزندانشون بیشتر به چه رشته ی ورزشی علاقه نشون میدن.

 دریافت از گوگل پلی بر روی 

کلیک کنید.


فیلم سینمایی "بازیکن شماره یک آماده" محصول سال ۲۰۱۸ آمریکا.

ژانر: تخیلی فکری پازلی 

این فیلم بر گرفته از یک رمان که در سال ۲۰۱۲ نوشته شده است ساخته و گفته شده در سال ۲۰۴۵ به حقیقت خواهد پیوست. (ببینیم تعریف کنیم)

ماجرای فیلم در باره یک مسابقه ای است که در دنیای مجازی برای بدست آوردن سه کلید و یک تخم طلایی که دارنده آن تخم وارس تمام اموال سازنده بازی که به ملکوت اعلا پیوسته است میشود .
به اتفاق هم این فیلم فوقالعاده را تماشا میکنیم.


پ.ن این فیلم و تا امروز بیشتر از ۳ بار دیدم و کارکتر محبوبم آواتار شخصی به نام H هستش. یک هیکل گنده ترسو.
امیدوارم از دیدن این فیلم لذت ببرید.


پلی‌موبیل ، فیلمی انیمیشنی محصول سال ۲۰۱۹ به کارگردانی لینو دی‌سالوو می‌باشد. این فیلم انیمیشنی که بر اساس اسباب‌بازی‌های معروف پلی‌موبیل ساخته شده است ، داستان نوجوانی را روایت می‌کند که به ناچار باید زندگی آرام و زیبای خود را کنار بگذارد تا برادرش چارلی را که در جهان وسیع پلی‌موبیل گم شده است ، نجات دهد. اما…


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها